پسرعموهاي قاتل
پسرعموهاي قاتل
پسرعموهاي قاتل
نويسنده:احسان ناظم بکايي
امين:اولين پادشاه عباسي بود که توسط برادرش کشته شد
524سال؛ اين مدت زماني است که 27 خليفه عباسي برقلمرو سرزمين هاي اسلامي حکومت مي کردند. آنها اول با شعار حمايت از خاندان پيامبر (ص) قيام کردند و گفتند مي خواهيم خلافت را از بني اميه به خاندان پيامبر (ص) منتقل کنيم؛ اما وقتي جاي بني اميه را گرفتند گفتند منظورازخانواده پيامبر(ص)خودمان هستيم چون بابا بزرگمان، عباس، عموي پيامبر(ص) بوده. آنها شش امام شيعه را شهيد کردند و فقط 224 سال با اقتدار سرکار بودند و در 300سال مابقي نقش تزئيني داشتند. در شرق-يعني ايران-انواع و اقسام سلسله ها سر کار آمدند که جز يکي دوتاي اولي -يعني صفاريان و طاهريان-بقيه حتي احترام الکي هم براي بني عباس قائل نبودند و فقط براي دلخوشي آنها اسم شان را روي منبر مي گفتند، حتي چند باري هم سلسله هايي مثل آل بويه آمدند و بغداد را گرفتند ولي چون خليفه عباسي کلاً قدرتي نداشت، برداشتنش کار افتخارآميزي نبود. درغرب -يعني مصر و سوريه-هم خاندان فاطميون و صلاح الدين ايوبي، سرگرم درگيري با صليبيون بودند و اصلاً کاري به بني عباس نداشتند؛ حتي چنگيز هم که ايران را گرفت و خوارزمشاهيان را منقرض کرد. کاري به خليفه نداشت البته 40 سال بعد نوه اش هلاکوخان با سپاه 40 هزار نفري بغداد را گرفت و مستعصم را کشت. اين پايان کار رسمي بني عباس بود اما پايان کار اسمي آنها 200 سال بعد بود. زماني که باقيمانده بني عباس به دربار فاطميون رفته بودند و تا آمدن عثماني ها داشتند براي خودشان زندگي مي کردند. وقتي عثماني ها آمدند، سلطان محمد، دستار خلافت را از سر آخرين خليفه عباسي برداشت و گذاشت سر خودش. عباسيون دراين 700سال حکومت رسمي و اسمي بيشترنان مقدس مآبي شان را خوردند و با خرافات جلو رفتند؛ يعني مي گفتند اگر دست به ما بزنيد،آسمان به زمين مي آيد، زلزله مي آيد، قيامت مي شود و...
*سفاح(136-132): اولين خليفه عباسي که چهار سال حکومت کرد. در حقيقت همه کاره قيام عباسي ها برادر او ابراهيم بود که در زندان بني اميه مرد. سفاح با کمک ابومسلم توانست مروان حمار -آخرين خليفه اموي-را شکست بدهد و رسماً خليفه شود پايتخت او شهر انبار بود.
*منصور سفاح(158-136):سالهاي حکومت منصور نشان داد ادعاي بني عباس درباره دوستداران خاندان پيامبر-کشک است. منصور پايتختش را نزديک تيسفون-پايتخت ساسانيان -برد و اسمي ايراني روي آن گذاشت(بغ=خدا، داد=هديه). او ابومسلم را کشت. خانه امام صادق (ع) را آتش زد و آخر سر در دوازدهمين سال حکومتش با زهر امام (ع) را شهيد کرد. آن وقت درعزاي او لباس سياه پوشيد، عبدالله محض و محمد نفس زکيه، نوه و نتيجه امام حسن (ع) را هم کشت.
*مهدي(169-158):سعي کرد کمي سختگيري هاي پدرش را رفع و رجوع کند. زنداني ها را آزاد کرد و.... اما کلاً اهل خرج و بريز و بپاش بود. او امام کاظم (ع) را از مدينه به بغداد آورد و مدتي زنداني کرد. مي گويند بعدش خواب امام علي (ع) را ديد و از ترس، امام را آزاد کرد.
*هادي(170-169): مدت خلافتش يک سال هم نشد؛ اما دراين مدت چنان خشونتي نشان داد که همه فهميدند او نوه منصوراست. در زمان او حسين بن علي که ازعلويان مدينه بود و 300 نفر از يارانش با سپاه او درگير و همه شهيد شدند که به شهداي فخ شهره شدند. هادي، امام کاظم (ع) را بار ديگر به بغداد آورد و زنداني کرد اما با مرگش امام (ع) آزاد شد و به مدينه برگشت.
*هارون(193-170):مشهورترين خليفه عباسي؛ او با شارلماني مراوده داشت و قصه ي هزار و يک شب مربوط به زمان اوست. با کمک خاندان برمکي که از ايرانيان بخارا بودند، امپراتوري وسيعي راه انداخت اما سر انجام يحيي برمکي و چهار پسرش را کشت او امام کاظم (ع) را به بغداد آورد و در زندان به او سم خوراند(183ه. ق)آخر سر هم سر راه دفع شورش در خراسان در طوس بيمار شد و مرد. الان قبر او درست زير پاي امام رضا (ع) است.
*امين(198-193):با اينکه مامون باهوش تر بود و هارون او را بيشتر دوست داشت؛ اما چون مادر امين، زبيده نوه منصور عباسي بود جاي پدر را گرفت. او بلافاصله مامون را از ولايتعهدي کنار گذاشت و پسرش موسي را جانشين خودش اعلام کرد، اما با حمله سپاه مامون، بغداد سقوط کرد و او کشته شد.
*مامون(218-198 هجري قمري):زيرک ترين خليفه عباسي؛ معلمش جعفربن يحيي برمکي بود. مادرش ايراني بود و براي اينکه نظر ايراني ها را جلب کند مرو را پايتخت کرد. او با کمک ايراني ها، برادرش امين را کشت. امام رضا (ع) را از مدينه به مرو آورد و با اينکه 20 سال از امام کوچکتر بود امام را وليعهد خودش معرفي کرد اما آخرش امام (ع) را شهيد کرد. يک سال بعد از شهادت امام رضا (ع)، امام جواد (ع) را به بغداد آورد دخترش-ام فضل-را به ازدواج او در آورد.
*معتصم(227-218):او در سال دوم حکومتش، امام جواد (ع) را شهيد کرد. مهم ترين دغدغه معتصم قيام بابک خرمدين و مازيار بود. آنها با لباس سرخ عليه خاندان عباسي، آذربايجان و شمال ايران را تصرف کرده بودند. معتصم با کمک افشين-سردار ايراني-اين دو نفر را کشت(223 هجري قمري)اما سه سال بعد خود افشين را به جرم خيانت و زندان کشت.
*متوکل(247-232):باعث شهرت او، خراب کردن قبرامام حسين(ع)و دستور براي کشاورزي و زراعت روي قبرامام (ع) در کربلاست. او مرکز حکومت را رسماً از بغداد به سامرا برد و امام هادي (ع) با زور به سامرا آورد تا مراقبش باشد. آخر سر هم پسرش منتصربا کمک ترک ها او را در کاخش کشت.
*معتمد(279-256):با همه سختگيري هايش نتوانست رد امام دوازدهم را که مهدي منتظر(ع)است بزند؛ براي همين هم پدرش امام حسن عسگري(ع) را زنداني و بعد شهيد کرد(260 هجري قمري)در دوران او غيبت صغري شروع شد و تا سال 329 هجري قمري، يعني خلافت بيست و يکمين خليفه متقي بالله ادامه يافت. با مرگ نايب چهارم علي بن محمد سمري، غيبت کبري شروع شد.
*مستعصم(640-656):هلاکوخان کاري را که 40 سال قبل پدر بزرگش چنگيز نکرده بود را کرد؛ يعني با 40 هزار سرباز بغداد را گرفت. مستعصم علاقه وافري به موسيقي داشت و کلاً درخواستش از بقيه حاکمان اين بود که «اهل موسيقي را به بغداد بفرستيد»خيلي هم خسيس بود و کلي سکه و طلا در کاخ پنهان کرده بود و يک قرآن هم خرج تهيه لشکر نکرد. براي همين هم وقتي هلاکو سکه و طلا را ديد گفت«بخور»مستعصم گفت:«مي توانم»هلاکو هم گفت:«تو نه با اينها لشکر درست کردي و نه تسليم شدي بچه پرو»
اطرافيان هلاکو و اهالي بغداد معتقد بودند ريختن خون خليفه عباسي باعث عذاب الهي مي شود؛ براي همين هم هلاکو دستور داد او و بقيه بني عباسي ها را داخل نمد بپيچند و آنقدر بمالند تا جانشان نم نم دربيايد. آسمان وزمين هم هيچ تکاني نخورد.
منبع: نشريه همشهري جوان، شماره 292.
524سال؛ اين مدت زماني است که 27 خليفه عباسي برقلمرو سرزمين هاي اسلامي حکومت مي کردند. آنها اول با شعار حمايت از خاندان پيامبر (ص) قيام کردند و گفتند مي خواهيم خلافت را از بني اميه به خاندان پيامبر (ص) منتقل کنيم؛ اما وقتي جاي بني اميه را گرفتند گفتند منظورازخانواده پيامبر(ص)خودمان هستيم چون بابا بزرگمان، عباس، عموي پيامبر(ص) بوده. آنها شش امام شيعه را شهيد کردند و فقط 224 سال با اقتدار سرکار بودند و در 300سال مابقي نقش تزئيني داشتند. در شرق-يعني ايران-انواع و اقسام سلسله ها سر کار آمدند که جز يکي دوتاي اولي -يعني صفاريان و طاهريان-بقيه حتي احترام الکي هم براي بني عباس قائل نبودند و فقط براي دلخوشي آنها اسم شان را روي منبر مي گفتند، حتي چند باري هم سلسله هايي مثل آل بويه آمدند و بغداد را گرفتند ولي چون خليفه عباسي کلاً قدرتي نداشت، برداشتنش کار افتخارآميزي نبود. درغرب -يعني مصر و سوريه-هم خاندان فاطميون و صلاح الدين ايوبي، سرگرم درگيري با صليبيون بودند و اصلاً کاري به بني عباس نداشتند؛ حتي چنگيز هم که ايران را گرفت و خوارزمشاهيان را منقرض کرد. کاري به خليفه نداشت البته 40 سال بعد نوه اش هلاکوخان با سپاه 40 هزار نفري بغداد را گرفت و مستعصم را کشت. اين پايان کار رسمي بني عباس بود اما پايان کار اسمي آنها 200 سال بعد بود. زماني که باقيمانده بني عباس به دربار فاطميون رفته بودند و تا آمدن عثماني ها داشتند براي خودشان زندگي مي کردند. وقتي عثماني ها آمدند، سلطان محمد، دستار خلافت را از سر آخرين خليفه عباسي برداشت و گذاشت سر خودش. عباسيون دراين 700سال حکومت رسمي و اسمي بيشترنان مقدس مآبي شان را خوردند و با خرافات جلو رفتند؛ يعني مي گفتند اگر دست به ما بزنيد،آسمان به زمين مي آيد، زلزله مي آيد، قيامت مي شود و...
*سفاح(136-132): اولين خليفه عباسي که چهار سال حکومت کرد. در حقيقت همه کاره قيام عباسي ها برادر او ابراهيم بود که در زندان بني اميه مرد. سفاح با کمک ابومسلم توانست مروان حمار -آخرين خليفه اموي-را شکست بدهد و رسماً خليفه شود پايتخت او شهر انبار بود.
*منصور سفاح(158-136):سالهاي حکومت منصور نشان داد ادعاي بني عباس درباره دوستداران خاندان پيامبر-کشک است. منصور پايتختش را نزديک تيسفون-پايتخت ساسانيان -برد و اسمي ايراني روي آن گذاشت(بغ=خدا، داد=هديه). او ابومسلم را کشت. خانه امام صادق (ع) را آتش زد و آخر سر در دوازدهمين سال حکومتش با زهر امام (ع) را شهيد کرد. آن وقت درعزاي او لباس سياه پوشيد، عبدالله محض و محمد نفس زکيه، نوه و نتيجه امام حسن (ع) را هم کشت.
*مهدي(169-158):سعي کرد کمي سختگيري هاي پدرش را رفع و رجوع کند. زنداني ها را آزاد کرد و.... اما کلاً اهل خرج و بريز و بپاش بود. او امام کاظم (ع) را از مدينه به بغداد آورد و مدتي زنداني کرد. مي گويند بعدش خواب امام علي (ع) را ديد و از ترس، امام را آزاد کرد.
*هادي(170-169): مدت خلافتش يک سال هم نشد؛ اما دراين مدت چنان خشونتي نشان داد که همه فهميدند او نوه منصوراست. در زمان او حسين بن علي که ازعلويان مدينه بود و 300 نفر از يارانش با سپاه او درگير و همه شهيد شدند که به شهداي فخ شهره شدند. هادي، امام کاظم (ع) را بار ديگر به بغداد آورد و زنداني کرد اما با مرگش امام (ع) آزاد شد و به مدينه برگشت.
*هارون(193-170):مشهورترين خليفه عباسي؛ او با شارلماني مراوده داشت و قصه ي هزار و يک شب مربوط به زمان اوست. با کمک خاندان برمکي که از ايرانيان بخارا بودند، امپراتوري وسيعي راه انداخت اما سر انجام يحيي برمکي و چهار پسرش را کشت او امام کاظم (ع) را به بغداد آورد و در زندان به او سم خوراند(183ه. ق)آخر سر هم سر راه دفع شورش در خراسان در طوس بيمار شد و مرد. الان قبر او درست زير پاي امام رضا (ع) است.
*امين(198-193):با اينکه مامون باهوش تر بود و هارون او را بيشتر دوست داشت؛ اما چون مادر امين، زبيده نوه منصور عباسي بود جاي پدر را گرفت. او بلافاصله مامون را از ولايتعهدي کنار گذاشت و پسرش موسي را جانشين خودش اعلام کرد، اما با حمله سپاه مامون، بغداد سقوط کرد و او کشته شد.
*مامون(218-198 هجري قمري):زيرک ترين خليفه عباسي؛ معلمش جعفربن يحيي برمکي بود. مادرش ايراني بود و براي اينکه نظر ايراني ها را جلب کند مرو را پايتخت کرد. او با کمک ايراني ها، برادرش امين را کشت. امام رضا (ع) را از مدينه به مرو آورد و با اينکه 20 سال از امام کوچکتر بود امام را وليعهد خودش معرفي کرد اما آخرش امام (ع) را شهيد کرد. يک سال بعد از شهادت امام رضا (ع)، امام جواد (ع) را به بغداد آورد دخترش-ام فضل-را به ازدواج او در آورد.
*معتصم(227-218):او در سال دوم حکومتش، امام جواد (ع) را شهيد کرد. مهم ترين دغدغه معتصم قيام بابک خرمدين و مازيار بود. آنها با لباس سرخ عليه خاندان عباسي، آذربايجان و شمال ايران را تصرف کرده بودند. معتصم با کمک افشين-سردار ايراني-اين دو نفر را کشت(223 هجري قمري)اما سه سال بعد خود افشين را به جرم خيانت و زندان کشت.
*متوکل(247-232):باعث شهرت او، خراب کردن قبرامام حسين(ع)و دستور براي کشاورزي و زراعت روي قبرامام (ع) در کربلاست. او مرکز حکومت را رسماً از بغداد به سامرا برد و امام هادي (ع) با زور به سامرا آورد تا مراقبش باشد. آخر سر هم پسرش منتصربا کمک ترک ها او را در کاخش کشت.
*معتمد(279-256):با همه سختگيري هايش نتوانست رد امام دوازدهم را که مهدي منتظر(ع)است بزند؛ براي همين هم پدرش امام حسن عسگري(ع) را زنداني و بعد شهيد کرد(260 هجري قمري)در دوران او غيبت صغري شروع شد و تا سال 329 هجري قمري، يعني خلافت بيست و يکمين خليفه متقي بالله ادامه يافت. با مرگ نايب چهارم علي بن محمد سمري، غيبت کبري شروع شد.
*مستعصم(640-656):هلاکوخان کاري را که 40 سال قبل پدر بزرگش چنگيز نکرده بود را کرد؛ يعني با 40 هزار سرباز بغداد را گرفت. مستعصم علاقه وافري به موسيقي داشت و کلاً درخواستش از بقيه حاکمان اين بود که «اهل موسيقي را به بغداد بفرستيد»خيلي هم خسيس بود و کلي سکه و طلا در کاخ پنهان کرده بود و يک قرآن هم خرج تهيه لشکر نکرد. براي همين هم وقتي هلاکو سکه و طلا را ديد گفت«بخور»مستعصم گفت:«مي توانم»هلاکو هم گفت:«تو نه با اينها لشکر درست کردي و نه تسليم شدي بچه پرو»
اطرافيان هلاکو و اهالي بغداد معتقد بودند ريختن خون خليفه عباسي باعث عذاب الهي مي شود؛ براي همين هم هلاکو دستور داد او و بقيه بني عباسي ها را داخل نمد بپيچند و آنقدر بمالند تا جانشان نم نم دربيايد. آسمان وزمين هم هيچ تکاني نخورد.
منبع: نشريه همشهري جوان، شماره 292.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}